10 درنگ در باب بیماری کرونا

زمان تقریبی :

10 دقیقه

نویسنده

23 تیر 1399

جامعه و مردم

یکم. اضطراب سلامت ، مفهومی نظری و بنیادین در فلسفه پزشکی است.

اضطراب سلامت، نگرانی وسواس گونه ای را گویند که فرد را از خوف بیماری، بیمار می کند. مولوی شعری پرمغز دارد که “جمله شان از خوف غم در عین غم…”. مراد مولوی آن است که مردمان غمگین، معمولاً از ترس غم، غمگین شده اند؛ بدون آنکه هنوز غمی سراغشان آمده باشد. اضطراب سلامت، توجه و تلنگری است که فیلسوفان طب داده اند تا مردم از هول سلامت، در دیگ بیماری نیفتند. اما این همه ماجرا نیست.

اضطراب بهنجار و متناسب، شرط زندگی است. درفلسفه پزشکی، ذیل مبحث طبی سازی، همچنین تذکر داده می شود که نادیده انگاشتن اضطراب معقول و تلاش برای القای آرامش کاذب، به همان اندازه نسبت آدمی را با سلامتش مخدوش می کند که اضطراب و وسواس سلامت! در بحران کرونا به نظر می رسد هم مردم و هم سیاستگذاران و کادر سلامت، سخت محتاج یافتن نقطه تعادل اضطراب اند.

دوم. انبوه شواهد و اطلاعات مربوط به کرونا، بیش از آنکه به مردم اطمینان علمی و روانی دهد، سرگشتگی و بی علمی به بار می آورد.

آوار اطلاعات که به آن اینفودمی هم می گویند، ممکن است از پاندمی و اپیدمی کرونا، عواقب خطرناکتری داشته باشد. متولیان امور، به جای آمارگرایی و پیش بینی، باید از چند اصل ساده در قالب یک عبارت مخفف استفاده کنند تا فاصله نظر و عمل کم شود. بدون تردید با انبوهگی شواهد، فاصله نظر تا عمل زیاد خواهد شد و مردم سرگشته می مانند که ماسک بزنند یا نزنند، دست بشورند یا نشورند ( کسی گزارشی منتشر کرده بود که دست شستن زیاد خطر ابتلا را بیشتر می کند!) و ده ها موارد مشابه دیگر.

سوم. زنجیره مراقبت، شرط لازم و اساسی مدیریت بحران سلامت است.

سیاستگذار باید از مدیرش مراقبت کند، مدیر باید از پزشکش مراقبت کند، پزشک باید از پرستار مراقبت کند، اینها باید از دانشجو و انترن و رزیدنت مراقبت کنند تا در نهایت، بیمار مراقبت شود. هر حلقه ای از این زنجیر که نباشد، مراقبت می گسلد و همه متضرر خواهند شد. رویکردهای فروکاهشی به ارتباط پزشک و بیمار که صرفاً بر تقدم منافع بیمار بر طبیب تأکید می کنند، از اهمیت و نقش زنجیره مراقبت غافل اند.

چهارم. نمادپردازی اخلاقی، حتی در تجارت و تولید، شرط دوام و پایداری است.

بحران کرونا، با وجود تلخی ها و فقدانهایش، فرصتی بی مانند است برای آنها که می خواهند حساسیت اخلاقیشان را به رخ بکشانند. داروخانه ای که مراقب مراجعانش است و حتی اگر ماسک و ماده ضدعفونی ندارد، دست کم با توصیه ای از آنها مراقبت می کند، تولید کننده ای که ماسک و لباس می سازد و عرضه می کند (دیروز خیاط پیری دیدم که ماسک معمولی می دوخت)، سوپرمارکتی که بسته بندی ارسال سفارشات مشتریانش را ارتقا می دهد، نانوایی ای که نان را بدون تماس دست از تنور به مشتری می رساند، شرکت دارویی ای که خط نیمه جامداتش را به تولید ژل ضدعفونی کننده دست اختصاص می دهد و … نمونه هایی از این رویکرد اخلاقی اند.

به تاریخ که نظر کنیم، درمی یابیم که بسیاری از برندهای موفق، در این بحران ها سر برآورده اند. این تأکید و توجه، البته تالی فاسدی دارد که کسانی کرونا را بهانه ای برای سودجویی بدانند و مثلاً ویتامین کرونا یا داروی آن را تولید کنند یا با سوارشدن بر شواهد مخدوش و مغشوش، محصول خود را بفروشند. اضطراب سلامت، بستر مناسبی است که می تواند علفهای هرز بازاریابی های جعلی را برویاند.

پنجم. بسیاری از تغییرات سبک زندگی، در بحران ها اتفاق افتاده است.

بحران کرونا، شاید بهانه ای باشد برای مهارت یابی در آموزش مجازی (ما در دوران موشک باران به خاطر تعطیلی مدارس برخی درسها را از تلویزیون گرفتیم)، همچنین شاید سطح نظافت عمومی ما از این پس قدری بهتر شود. از سویی امیدواریم کرونا توان مستندسازی داده های بیماری را ارتقا دهد. کرونا البته می تواند مجالی برای درک و تأمل در خود باشد. اوضاع و احوال مرزی، شرایط ممتاز و متمایزی است که آدمی خود را بازمی یابد و عیارش را برای خود آشکار می کند. کرونا البته در آینده ایران، سلامت را سیاسی تر خواهد کرد؛ همانطور که امروز پای سیاسیون را چه در نظر و چه در عمل به سلامت باز کرده است.

ششم. کرونا به اهتمامی فراتر از حوزه سلامت نیاز دارد.

مطالعات یکپارچه و فرارشته ای از این حیث لازم است. رویکردهای چندرشته ای به آن معنا که هرکس از ظن خود نظری دهد و تحلیلی ارائه کند، چندان کمکی به حل مسئله نخواهد کرد. ما به رویکردهایی یکپارچه محتاجیم تا بحرانهای منتج از کرونا، همچون یأس، امید، تنهایی، وسواس سلامت و حتی معنای زندگی را مدیریت کنیم. مدیریت کرونا بیش از آنچه در بادی امر می نماید، محتاج علوم انسانی سلامت است.

هفتم. بعضی از بیماری ها مستلزم درنگ در «فلسفه دیگری»اند.

بیماری های واگیر از این دسته اند. مصرف بی رویه آنتی بیوتیک نیز چنین است. به تعبیر بعضی از اخلاق دانان، مهمترین و محوری ترین اصل اخلاق کاربردی و اخلاق اجتماعی، اصل ضرر نرساندن است. در شرایطی که مراقبت نکردن از خود به آسیب دیگران منجر شود، این اصل معنایی عمیق تر و جدی تر پیدا خواهد کرد. هنر بزرگی است که در احوال بیماری مسری، خود را به جای دیگران بگذاریم. دیگری می تواند همسفر مترو یا اتوبوس، هم اتاقی اداره، عابر خیابان یا همسایه خانه باشد. دیگری حتی می تواند کادر درمان باشد.

مسئولیت اخلاقی ما در قبال «دیگری» در احوال کرونایی دوچندان است.

هشتم. خانواده درگذشتگان کرونا، در بهت عمومی اند و سوگ ناتمامی را تجریه می کنند.

مراسم خاکسپاری و مجالس ترحیم هم یا برگزار نمی شود یا بسیار محدود است. فردا که کرونا فروکش کرد، حواسمان به ایشان باشد.

نهم. رازداری و حفظ حریم خصوصی در قبال مبتلایان به کرونا امری پیچیده است.

قرار نیست مبتلا به کرونا بیماری اش را از خانواده و دمخورانش مخفی کند، اما از آن سو، بنا بر این هم نیست که همه جا، بیماریشان را جار بزنیم (بگذریم که امروز مبتلایان مشهور جار می زنند! و همین امر با وجود همه حواشی، استیگمای بیماری را کم کرده است). عدالت در تخصیص منابع سلامت (اینجا بخوانید کیت، تست و داروی کرونا) هم امر مهم دیگر است که باید لحاظ شود. آنها که عدالت را دور بزنند، حافظه تاریخی و رسانه ای در روزگار پساکرونا یقه شان را خواهد گرفت.

دهم. قدرشان را بدانیم.

فرض کنید هنگام گذر از خیابان، شخصی سرفه کند، چه می کنیم جز دور شدن از او و البته وحشت. حال تصور کنید هزاران پزشک و پرستار و کادر درمانی و اداری بیمارستان ها، بی مزد و منت، در سراسر این دیار مشغول به خدمت هستند و روزانه ده ها بیمار در صورتشان سرفه میکنند. معنا و مصداق اعتبار و اعتماد اجتماعی، همین ها هستند. قدرشان را بدانیم.

دیدگاهتان را بنویسید